فروشنده شنونده بودن یکی از راهکارهای کسب موفقیت در فروش

۶ بازديد

قانون شماره یک فروش و یا به عبارتی مهم‌ترین مهارت فروش این است که باید خوب گوش کنید و شنونده خوبی باشید. باید روی شنونده خوب بودن تمرین زیاد کنید تا به شنونده‌ای فوق‌العاده تبدیل شوید و لازم به ذکر است که این مهارت از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می‌باشد. زمانی می‌توانید به فروشنده‌ای حرفه‌ای تبدیل شوید که به این درک برسید که فروش بیش از این که به حرف زدن مربوط باشد با گوش دادن ارتباط دارد. پس باید روی مهارت‌های گوش دادن زمان گذاشته و تمرین زیاد کنید. برای شنونده خوب بودن باید از مشتری سوال بپرسید و به او اجازه حرف زدن بدهید و با دقت به حرف‌های او گوش دهید.

پیدا کردن نقاط مشترک با مشتری

تبدیل شدن به یک شنونده خوب علاوه بر این که باعث خواهد شد به فروشنده خوبی تبدیل شوید مزایای بسیار زیادی دیگری نیز با خود به همراه دارد. به عنوان مثال می‌توانید با مشتریان نقاط مشترک پیدا کنید.

به عنوان تصور کنید در یک مهمانی این گونه سر صحبت را باز کنید که بنده حمید هستم و روی پارکور و سنگ‌نوردی کار می‌کنم. بدون شک مزخرف‌ترین شروع برای یک صحبت دوستانه خواهد بود. به این دلیل که اولاً درباره خود صحبت می‌کنم و تصور می‌کنم که همه چیز پیرامون من می‌چرخد و دوماً در حال پرت کردن تیری در تاریکی هستم و هدف از صحبت‌های خود را نمی‌دانم.

تصور کنید که چقدر باید خوش شانس باشم تا کسی پیدا شود و بگوید چه جالب من هم روی سنگ‌نوردی و پارکور کار می‌کنم. که قطعاً افتادن این اتفاق خیلی نادر است. پس کاری که باید انجام دهد این است که به عنوان مثال به شخص مقابل بگویم شما در اوقات فراغت و آزاد خود به چه کاری مشغول هستید؟

در صورتی که پاسخ فرد مقابل پارکور و سنگ‌نوردی باشد که فوق‌العاده خواهد بود. اما اگر در پاسخ سؤال شما بگوید بیشتر به کافه و یا سینما می‌روم و گاهی اوقات نیز به تاکسیدرمی حیوانات می‌پردازم شما می‌توانید در ادامه بگویید خیلی جالب است. می‌توانید به من توضیح دهید که نخستین کاری که برای تاکسیدرمی انجام می‌دهید چیست؟ به این صورت است که صحبت شما گل خواهد کرد و می‌توانید در رابطه با کاری که طرف مقابل شما انجام می‌دهد صحبت کنید.

پس گام نخست برای شنونده خوب بودن پیدا کردن نقاط مشترک می‌باشد. از این رو توصیه می‌شود از مشتری خود سوال بپرسید و به حرف‌های او به خوبی گوش دهید. در این صورت مشتری بیشتر به شما علاقه‌مند خواهد شد و این امر باعث جذب اعتماد مشتریان نیز خواهد شد.

شنونده خوب بودن مسئله‌ای دوطرفه می‌باشد به این صورت که اگر می‌خواهید یک شنونده خوب باشید باید به دنبال نقاط مشترک با دیگر افراد باشید و هرچه نقاط مشترک بیشتری با آن‌ها پیدا کنید به شنونده بهتری تبدیل خواهید شد.

به مشتری خود احساس ارزشمند بودن بدهید

مزیت دیگر خوب گوش کردن این است که افراد با حرف زدن درباره خود به احساس ارزشمند بودن دست خواهند یافت. هرچه شما بیشتر به افراد اجازه دهید تا در رابطه با افکار، احساسات و علایق خود صحبت کنند و شما با دقت و علاقه بیشتری به حرف‌های آن‌ها گوش دهید احساس ارزشمند بودن در آن‌ها تقویت خواهد شد و در نهایت باعث می‌شود مشتریان به شما علاقه بیشتری پیدا کنند.

علاوه بر تمامی این موارد وقتی به حرف‌های دیگران به خوبی گوش دهید، خودتان نیز چیزهایی را آموزش خواهید دید. وقتی به مشتری اجازه دهید تا با شما صحبت کند به طور معمول متوجه برخی از نکات خواهید شد. همچنین متوجه نیازهای مشتریان خود خواهید شد و درک خواهید کرد که آن‌ها چطور فکر می‌کنند و این که دقیقاً به چه چیزی نیاز دارند. با خوب گوش کردن در تجربه دیگر افراد سهیم خواهید شد و از آن‌ها چیزهایی یاد خواهید گرفت.

در صورتی که بخواهید در رابطه با تعطیلات اخیر که داشته‌اید با دیگران صحبت کنید و کارهایی که انجام داده‌اید را به آن‌ها توضیح دهید چیزی یاد نخواهید گرفت زیرا خود شما در آن شرایط حضور داشته‌اید. اما اگر در رابطه با تعطیلات دیگران سؤال بپرسید چیزهایی یاد خواهید گرفت که ممکن است برای شما مفید باشد.

حرف زدن درباره کارهایی که قبلاً انجام داده‌اید چیزی به معلومات شما اضافه نخواهد کرد و این به معنای وقت تلف کردن شما خواهد بود. پس بدون شک یکی از مهم‌ترین فواید کار فروشندگی یادگیری خواهد بود.

در شرایط شنونده بودن کنترل نیز دست خود شما خواهد بود. در صورتی که از مشتری سؤالی بپرسید و ایشان شروع به حرف زدن نماید هرچند مشتری بیشتر صحبت می‌کند اما شما هستید که د حال کنترل کردن بحث مورد نظر هستید. در صورتی که شما در پاسخ مشتری عبارت چه جالب را به کار گیرید و از مشتری بخواهید تا درباره موضوع بیشتر توضیح دهد می‌توانید بحث را به سمت موضوعات مختلف هدایت کنید.

مشتری به چه چیزی علاقه دارد؟

نکته دیگر این است که بدون شک شما نمی‌توانید با علاقه‌مندی‌های خود مردم را به خود جذب نمایید. نباید به دنبال موضوعاتی باشید که مشتری شما به آن‌ها علاقه چندانی ندارد. در صورتی که تنها در رابطه با مزایای محصول خود به مشتری توضیح دهید ممکن است زیاد به نظر ایشان جالب نباشد و تمایلی به صحبت کردن و یا شنیدن درباره آن نداشته باشد.

از این رو صحبت کردن در رابطه با خود و یا محصولاتتان ریسک دارد اما اگر از آن‌ها بخواهید حرف بزنند دیگر ریسکی وجود نخواهد داشت و باعث ناراحتی مشتریان نیز نخواهید شد.

این یک اصل  روانشناسی است که نباید در رابطه با موفقیت‌های خود زیاد با مردم صحبت کنید زیرا آن‌ها دوست نخواهند داشت  داستان موفقیت‌های شما را بشنوند و این کار تنها باعث عصبی شدن مشتریان شما خواهد شد.

همچنین شما نباید در رابطه با شکست‌ها و مسائل شخصی خود نیز صحبت کنید زیرا در صورتی که بخواهید در رابطه با اتفاقات بد با آن‌ها صحبت نمایید هفتاد درصد از آن‌ها اهمیت نخواهند داد و سی درصد نیز ممکن است حتی خوشحال شوند.

به عنوان مثال تصور کنید از یکی از مشتریان خود بپرسید حال او چطور است و او لیستی بلند بالا از مشکلات پزشکی خود و خانوادگی‌اش برای شما ردیف نماید آیا این حرف‌ها برای شما جذاب خواهد بود که بدون شک پاسخ شما منفی خواهد بود. پس به جای صحبت کردن درباره خود بهتر است تمام سعی خود را بکنید تا شنونده‌ای خوب باشید و از آن مهم‌تر باید بتوانید پرسشگر خوبی باشید.

اما در پروسه فروش چطور باید این کارها را انجام داد؟ پاسخ این است که تنها با استفاده از قیف سؤالات فروش می‌توان کار مهم را انجام دهید.

در صورتی که فروشنده بر زیاد صحبت کردن اصرار داشته باشد چه مشکلاتی ممکن است پیش آید؟

مشتری علاقه خود را از دست خواهد داد

در صورتی که مشتری شما کاری را انجام دهد و یا در مورد موضوعی صحبت کند ذهن ایشان بر موضوع مورد نظر بیشتر متمرکز خواهد بود. این موضوع مصداق آن شعر است که می‌فرماید این شنونده است که صاحب سخن را بر سر ذوق می‌آورد. در صورتی که مشتری فرصت کند صحبت کند بدون شک با سرعت بیشتری به نتیجه مطلوب فروشنده خواهد رسید. اما اگر اجازه صحبت کردن نداشته باشد علاقه خود را از دست خواهد داد.

مشتری غرق در افکار خود خواهد شد

مشتری به جای این که به صحبت‌های فروشنده گوش دهد بیشتر به فکر فرو خواهد رفت.

موانع جدید برای مشتری به وجود خواهد آمد

هرچه به مشتری فشار بیشتر وارد شود و نتواند مشکلات و سؤالات خود را مطرح کند مشکلات مشتری بزرگ‌تر خواهند شد. اما اگر به مشتری برای صحبت کردن اجازه داده شود اعتراض‌ها و مسائل ایشان برای خرید آشکار خواهد شد. آگاهی از مسائل و دغدغه‌های مشتریان باعث خواهد شد تا فروش شما با برنامه پیش برود.

مشتری احساس خواهد کرد که تحت فشار قرار گرفته است

زمانی که مشتری به اندازه کافی صحبت کند این احساس در او ایجاد خواهد شد که تحت فشار قرار نگرفته است و خیلی راحت نظر خود را بیان خواهد کرد. این کار اعتماد مشتری را جذب خواهد کرد و باعث می‌شود تا از فشارها و استرس‌ها رهایی یابد.

گوش دادن مؤثر چیست؟

معنای گوش دادن به صورت مؤثر بیش از خودداری از عادات بد قطع شدن دارد. به طور کلی می‌توان گفت گوش کردن خوب به معنای راضی بودن از گوش کردن به تمامی پیام می‌باشد. انتظار بی‌صبرانه برای پریدن به وسط حرف و پاسخ دادن برای بیشتر نشان دادن تعهد خود به مشتری به معنای گوش دادن به صورت مؤثر نخواهد بود. برای بهبود مهارت‌های گوش دادن باید از این مورد مطمئن شوید که در خلال جلسه فراخوان فروش یادداشت‌برداری به صورت درست انجام می‌دهید. راه دیگری جز یادداشت‌برداری برای یادآوری تمام جزئیات در رابطه با مسائل مورد بحث وجود نخواهد داشت. از مشتری اجازه بگیرید که نکته‌های صحبت او را یادداشت‌برداری خواهید کرد این کار کاملاً مؤدبانه و احترام‌آمیز خواهد بود و پیام غیرکلامی شما این خواهد بود که این جلسه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و من به یادداشت‌برداری نیاز دارم.

پس از بهبود بخشیدن به مهارت‌های خوب گوش دادن خود به مزیت رقابتی دست خواهید یافت. رقبای شما احتمال زیاد به این مهارت زیاد توجه نخواهند کرد. از آنجا که گوش کردن در فروش چندان مورد استفاده قرار نمی‌گیرد شما می‌توانید با تقویت این مهارت خود سریع‌تر از دیگر فروشندگان در عمر فروش به صورت مؤثر عمل کنید.



https://irannegocenter.ir/

تعریف مدیریت فروش و بازاریابی

۷ بازديد

مدیریت فروش و بازاریابی یکی از کلماتی است که امروزه در دنیای کسب‌وکار زیاد شنیده می‌شود. درصورتی‌که از مدیریت فروش و بازاریابی تعریف درستی بدانید خیلی راحت می‌توانید تیم بازاریابی و فروش خود را انتخاب نمایید و درآمد شرکت خود را به‌صورت چشمگیر افزایش دهید زیرا بسیاری از مدیران به‌اشتباه تصور می‌کنند بازاریابی و فروش یکی هستند و هر دو یک وظیفه بر عهده‌دارند. ازاین‌رو تصمیم گرفتیم در این مقاله مدیریت بازاریابی را تعریف نماییم و از دیدگاه بزرگان این عرضه بازاریابی را موردبررسی قرار دهیم؛ زیرا همان‌طور که اطلاع دارید مدیریت بازاریابی فعالیت‌ها و عملکردهایی که به توزیع کالاها و خدمات مرتبط هستند را آسان می‌سازد. در ادامه استراتژی‌های مختلف بازاریابی و فروش را به‌صورت مجزا موردبررسی قرار خواهیم داد.

به همان اندازه که در تاریخچه بازاریابی شاهد تغییر و تحول هستیم تعریف مدیریت بازاریابی نیز پیوسته دچار تحول و دگرگونی می‌شود. این تعریف با توجه به انواع بازاریابی متغیر است و به قول کاتلر بازاریابی را می‌توان یک‌روزه فراگرفت اما تسلط بر آن به یک‌عمر زمان نیاز دارد.

دیدگاه فیلیپ کاتلر در رابطه با مدیریت فروش و بازاریابی

مدیریت فروش و بازاریابی شامل آنالیز، فرآیند برنامه‌ریزی، پیاده‌سازی برنامه، توزیع محصولات و کنترل برنامه‌هایی است که برای ایجاد مبادلات موردنظر با بازارهای موردنظر طراحی‌شده‌اند تا دستیابی به اهداف سازمانی که همان جلب رضایت مشتری است را امکان‌پذیر سازند.

این امر به طراحی سازمان‌های ارائه‌دهنده با توجه به نیازها و خواسته‌های بازار هدف و استفاده از قیمت‌گذاری‌های مؤثر متکی است. به‌عبارت‌دیگر، مدیریت فروش و بازاریابی فرآیندی است که به‌صورت کار تیمی باید اجرا شود و یکی از لازمه‌های موفقیت سازمان‌ها در دنیای کسب‌وکار است.

مدیریت بازاریابی به دلیل افزایش رقابت و نیازی که برای پیشرفت روش‌هایی به‌منظور کاهش ضرر و افزایش سود وجود دارد اهمیت زیادی یافته است. به‌نحوی‌که امروزه مدیریت بازاریابی مهم‌ترین عملکرد در شرکت‌های بازرگانی و تجاری محسوب می‌شود. در حقیقت می‌توان گفت مدیریت بازاریابی نظم و انضباط کاری است که روی برنامه‌های کاربردی انواع روش‌های بازاریابی و مدیریت منابع و فعالیت‌های بازرگانی یک شرکت تمرکز دارد.

دیدگاه پیتر دراکر در رابطه با مدیریت فروش و بازاریابی

هدف از بازاریابی شناخت و درک مشتری است تا محصول و خدمات موردنظر به‌طور کامل با انتظارات آن‌ها مطابقت داشته باشد و به‌خوبی به فروش برسد. وقتی فروشنده‌ای مشتریان خود را به‌خوبی بشناسد و مطمئن باشد که برند او به‌راحتی برای مشتریان قابل‌پذیرش است در آن صورت عشق متقابلی از بازاریابی دریافت می‌شود و موفقیت فروشنده را به همراه خواهد آورد. به این دلیل است که می‌توان گفت مدیریت بازاریابی در تمامی زمینه‌ها از اهمیت قابل‌توجهی برخوردار است.

بازاریابی اغلب با نام هنر فروش محصولات شناخته می‌شود اما پیتر تراکر عقیده دارد که هدف بازاریابی رساندن میزان فروش به بالاترین حد ممکن است. به‌طور ایده آل می‌توان گفت بازاریابی و مارکتینگ باید روی مشتری آماده خرید تأثیرگذار باشد.

در مدیریت فروش و بازاریابی بحث چرخه عمر محصول نیز مطرح می‌شود و این‌که این محصول تا چه زمانی می‌تواند در بازار باقی بماند و به فروش ادامه دهد. درنتیجه باید در طراحی قیف فروش در بازاریابی عمر محصول و نوع آن نیز در نظر گرفته شود.

ازاین‌رو متوجه خواهید شد که چرا بسیاری از سازمان‌های رسانه‌ای و آژانس‌های خلاق در سراسر جهان ظاهر شدند. این به این دلیل است که امروزه با افزایش کسب‌وکار و رقابت، تبلیغات در اولویت تمایز یک برند نسبت به رقبای خود قرارگرفته‌ است. ازاین‌رو اهمیت بازاریابی افزایش می‌یابد.

عملکرد مدیریت فروش و بازاریابی

اصلی‌ترین وظایف مدیریت فروش و بازاریابی شامل موارد زیر هستند:

  • بررسی و تحقیق در مورد نیازهای مصرف‌کننده
  • ارائه پیشنهاد مبتنی بر نیازهای مشتریان به‌منظور ایجاد تنوع در راستای برآورده ساختن نیازهای فعلی و آینده مشتری
  • استفاده از ابزارهای تبلیغاتی به‌منظور معرفی محصولات و خدمات به طیف گسترده‌ای از مشتریان
  • بررسی و قیمت‌گذاری محصولات و خدمات به‌منظور کسب سود بیشتر در طولانی‌مدت

نتیجه‌گیری از مدیریت فروش و بازاریابی

پس می‌توان اظهار کرد که بازاریابی یک فرآیند گسترده و پیچیده است که در آن قرار است با استفاده از روش‌های تحقیقات بازاریابی، محصول موردنظر را شناسایی و تعیین کرد و سپس آن را مطابق خواست و نیاز مشتریان تولید نمود.

دراین‌بین مباحثی همانند تبلیغات، برندینگ، قیمت‌گذاری محصول، بسته‌بندی و غیره نیز در زمره مدیریت بازاریابی قرار خواهند گرفت و تیم مدیریت بازاریابی برای موفقیت و فروش محصول باید این موارد را نیز در نظر بگیرد.

به‌طورکلی مدیریت فروش و بازاریابی شامل طیف وسیع فعالیت‌های تجاری در حیطه کسب‌وکار است که شامل برنامه‌ریزی، بررسی بازار هدف، نیازسنجی مشتریان، طراحی و ایجاد شبکه توزیع و درنهایت فروش کالا و خدمات موردنظر است.

حال که تعریف مدیریت فروش و بازاریابی را از چندین دیدگاه موردبررسی قراردادیم بهتر است اندکی نیز به بحث خود بازاریابی و فروش بپردازیم و تعریف‌ها و تفاوت‌های آن‌ها با یکدیگر را درک کنیم. همچنین یاد بگیریم که برای این‌که کسب‌وکاری موفق شود هر یک از عناصر فروش و بازاریابی چه نقشی را باید ایفا کنند. ابتدا تفاوت این دو را موردبررسی قرار خواهیم داد.

فروش چیست؟

به کلیه فعالیت‌هایی که درنهایت به فروش کالا و یا خدمات ختم می‌شود فروش گفته می‌شود. فروشنده‌ها وظیفه مدیریت روابط بین مشتریان بالقوه و ارائه راه‌کار برای مشتری‌های احتمالی که درنهایت منجر به فروش می‌شوند را دارند؛ یعنی فروشنده‌ها باید بتوانند ارتباط بین این دو را مدیریت نمایند.

فروش و بازاریابی

به‌منظور ایجاد مشارکت منسجم بین بازاریابی و فروش باید عناصر اصلی هر بخش را موردبررسی قرار دهیم.

فرآیند

چه در حال نوشتن برنامه بازاریابی باشید، چه فروش و چه هر دو آن‌ها، جزئیاتی در رابطه با تاریخچه شرکت و اهداف و ابتکارات کلی را شامل خواهند شد. سپس برنامه‌ها با توجه به جنبه‌های هر یک از بخش‌ها خصوصی‌سازی می‌شوند و به چشم‌اندازهای مدنظر خود اختصاص می‌یابند.

برنامه بازاریابی، نوع محصول، قیمت آن، شخصی که محصول موردنظر را می‌فروشد و مکانی که محصول به فروش خواهد رسید را مشخص می‌سازد. اهداف مشخص هستند، شبکه‌های بازاریابی انتخاب‌شده‌اند و بودجه‌ای برای تیم بازاریابی در نظر گرفته‌شده است.

برنامه‌های فروش شامل جزئیاتی در رابطه با فرآیند فروش، ساختار تیم، بازار موردنظر و اهداف هستند. علاوه بر این، برنامه فروش، برنامه اجرایی، ابزارها و منابعی را که برای رسیدن به این اهداف مورداستفاده قرار خواهند گرفت را تشریح می‌کند.

اهداف

اهداف کلیدی که بازاریابی و فروش تنظیم می‌نمایند چیست‌اند؟ اصلی‌ترین تمرکز هر دو آن‌ها تولید درآمد برای شرکت است. هدف اصلی بازاریابی، برجسته‌سازی و ارتقا شرکت، محصول، خدمات و برند است. دپارتمان‌های بازاریابی وظیفه قیمت‌گذاری محصولات و برقراری ارتباط با نحوه تهیه نیاز و خواسته‌های مشتریان را بر عهده‌دارند. اهداف آن‌ها به‌طورمعمول بلندمدت هستند زیرا کمپین‌ها می‌توانند در طول ماه‌های زیادی به فعالیت خود ادامه دهند.

درفروش، تمرکز روی آمار سهام و فروش اهداف تعیین‌شده است و این موارد اهداف کوتاه‌مدت هستند. اهداف فروش اغلب به‌صورت ماهانه تعیین می‌شوند. اهداف فروش مشخص‌شده‌اند و مدیریت فروش محاسبه خواهد کرد که تیم‌ها و هرکدام از اعضای تیم فروشندگان برای رسیدن به هدف کلی به چه میزان فروش نیاز دارند.

ابزارها و منابع

ابزاری که توسط فروش، بازاریابی و کل شرکت مورداستفاده قرار می‌گیرد بانک اطلاعات مدیریت ارتباط با مشتری نامیده می‌شود. بانک اطلاعاتی بدون توجه به این موضوع که در کدام مرحله از قیف فروش قرار دارید به‌تمامی دپارتمان‌ها کمک خواهد کرد تا ارتباط با مخاطبان خود را مدیریت نمایند.

رسانه‌های اجتماعی نیز قادر به استفاده از دو اهرم تجاری هستند. در بحث بازاریابی، رسانه‌های اجتماعی به‌منظور ارتقا محتوا و در بخش فروش به‌عنوان بخشی از استراتژی فروش اجتماعی می‌توانند مورداستفاده قرار گیرند. علاوه بر تمامی این موارد، ابزارهایی وجود دارند که به بخش‌های مختلف بازاریابی و فروش اختصاص دارند.

استراتژی‌های فروش و بازاریابی

همان‌طور که انواع روش‌های بازاریابی را داریم که با توجه به نوع تجارت شما می‌توان مناسب‌ترین روش بازاریابی را انتخاب نمود، در اینجا نیز انواع استراتژی‌های بازاریابی و فروش بیان‌شده‌اند. تیم‌های بازاریابی با توجه به نوع شرکت و مشتریان موردنظر خود می‌توانند رویکردهای استراتژیک را پیش بگیرند. رایج‌ترین استراتژی‌های بازاریابی شامل موارد زیر هستند:

  • بازاریابی اینترنتی
  • بازاریابی چاپی
  • بازاریابی وبلاگی
  • بهینه‌سازی موتور جستجو
  • بازاریابی رسانه اجتماعی
  • بازاریابی ویدئویی

همانند استراتژی‌های بازاریابی، روش‌های فروش نیز تا حد زیادی به صنعت، محصولات، بازار و مشتریان مدنظر وابسته است. برخی از محبوب‌ترین روش‌های فروش شامل موارد زیر هستند:

  • فروش اسپین SPIN Selling
  • فروش اسنپ SNAP Selling
  • فروش راه‌کاری SOLUTION Selling
  • فروش مفهومی CONCEPTUAL Selling
  • فروش مشتری محور CUSTOMERCENTRIC Selling
  • فروش درون‌گرایی Inbound Selling
  • سیستم سندلر The Sandler System



https://irannegocenter.ir/

انواع روش‌های قیمت‌گذاری

۹ بازديد

یکی از مهم‌ترین مباحث در دنیای بازاریابی و فروش قیمت‌گذاری می‌باشد. قیمت‌گذاری یکی از عواملی می‌باشد که می‌تواند میزان موفقیت یک کسب‌وکار را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار دهد. در حقیقت به فرآیندی که بر اساس آن ارزش کالا و یا خدمات به صورت دستی و یا اتوماتیک مشخص می‌شود قیمت‌گذاری گفته می‌شود. اهمیت قیمت‌گذاری برای یک کسب‌وکار به قدری زیاد است که می‌توان میزان فروش و میزان سود واحدهای اقتصادی را تا حد زیادی تغییر دهد.

اهمیت قیمت‌گذاری

در بین مفاهیم موجود در دنیای بازاریابی مهم‌ترین مبحث قیمت‌گذاری می‌باشد زیرا قیمت تنها عاملی است که به صورت مستقیم باعث کسب درآمد خواهد شد. به عنوان مثال تصور کنید قصد مقایسه 2 محصول مشابه را دارید نخستین عاملی که در این مقایسه مورد توجه قرار می‌گیرد قیمت است.

نخستین عاملی که مورد توجه قرار می‌گیرد قیمت است به طوری که تمامی نگاه‌هایی که روی یک محصول شکل می‌گیرد حول محور قیمت می‌باشد. در حقیقت موضوع قیمت‌گذاری حساس است به این صورت که اگر مرتکب اشتباهی در آن شوید به طور کلی ممکن است باعث نابودی یک محصول، خدمت و یا حتی سود و اعتبار در یک کسب‌وکار شوید.

در مباحث حسابداری خدماتی قیمت‌گذاری تأثیر مهمی دارد از این رو نباید از آن غافل شد. البته لازم به ذکر است که قیمت‌گذاری محصولات در فرآیندهای حسابداری نیز تغییرات مهمی ایجاد می‌کند.

آشنایی با انواع روش‌های قیمت‌گذاری

قبل از این که در رابطه با روش‌های مختلف قیمت‌گذاری بحث کنیم بهتر است ابتدا استراتژی‌های آن را مشخص کنید. انواع روش‌های قیمت‌گذاری توسط استراتژی‌های قیمت‌گذاری و بر اساس چهارچوب مشخص انجام دسته‌بندی می‌شوند. به طور کلی می‌توان گفت برای قیمت‌گذاری سه استراتژی وجود دارد.

قیمت‌گذاری با توجه به قیمت تمام شده

در این استراتژی برای قیمت‌گذاری روش ساده‌ای در پیش گرفته می‌شود. ابتدا باید هزینه‌های تولید را جمع کرده و برای محصول خود سود مشخصی در نظر بگیریم. به طور کلی می‌توان گفت قیمت تعیین شده برای کالا یا خدمات ارائه شده ترکیبی از هزینه‌های آن همراه با سود مشخص شده برای آن است. این استراتژی به عنوان پرکاربردترین استراتژی قیمت‌گذاری شناخته می‌شود و در بسیاری از کسب‌وکارها مورد استفاده قرار می‌گیرد. البته لازم به ذکر است که در برخی موارد محاسبه هزینه‌ها و قیمت تمام شده محصولات کاری دشوار است از این رو استفاده از نرم‌افزارهای مالی می‌توانند در حل این مسئله تا حد زیادی به شما کمک کنند.

در این استراتژی میزان سود در نظر گرفته شده برای یک محصول با توجه به نرخ بازگشت سرمایه صنعت مورد نظر محاسبه می‌شود. به عنوان مثال در صنعت پوشاک نرخ بازگشت سرمایه 30% است از این رو قیمت کالا مجموع هزینه و 30% بابت نرخ بازگشت سرمایه محاسبه خواهد شد.

اکثر خرده‌فروش‌ها و عمده‌فروشی‌ها از این روش برای قیمت‌گذاری استفاده می‌کنند.

قیمت‌گذاری با توجه به میزان تقاضا

مهم‌ترین عوامل در قیمت‌گذاری وضعیت بازار و میزان تقاضا هستند. میزان تقاضا برای یک محصول ممکن است بر اساس شرایط مختلف متغیر باشد. به عنوان مثال تقاضا برای یک محصول ممکن است به دلیل ارزش خاصی که مشتریان برای محصول مورد نظر قائل هستند و یا عدم آشنایی مشتریان با دیگر محصولات متفاوت باشد.

در اقتصاد کشور ما برای قیمت‌گذاری این روش حاکمیت دارد. در بسیاری از موارد عامل اصلی برای قیمت‌گذاری میزان تقاضا و وضعیت بازار می‌باشند. این روش به طور معمول زمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد که مشتری نسبت به قیمت زیاد حساس نباشد و یا چاره دیگری غیر از کنار آمدن با قیمت محصول نداشته باشد.

قیمت‌گذاری با توجه به رقابت

در این استراتژی مهم‌ترین عامل در قیمت‌گذاری رقبا هستند. در این روش میزان تقاضای یک محصول و یا هزینه‌های انجام شده برای محصول خاص اهمیت ندارند بلکه روی عامل رقابت تمرکز می‌شود. رقابت یک محصول از لحاظ قیمت با دیگر رقبا در ارزش کالا از نگاه مشتری تأثیر قابل‌توجهی دارد.

در صورت استفاده از استراتژی قیمت‌گذاری بر اساس رقابت و انتخاب روش قیمت‌گذاری رهبر برای محصول مورد نظر به شرط انجام دادن این کار به روش صحیح می‌تواند باعث افزایش ارزش کالا در ذهن مشتری شود.

نحوه صحیح قیمت‌گذاری

حتی اگر بهترین محصولات و یا خدمات را در سطح جهان در دسترس داشته باشید اما استراتژی و برنامه اجرایی محکم و مناسب با آن را نداشته باشید در کسب‌وکار خود شکست خواهید خورد. لازم به ذکر است که بازاریابی در ایجاد آگاهی از برند، تولید مد، آینده‌نگری و پرورش مشتری نقش اساسی را ایفا می‌کند.

در صورت انتخاب نحوه صحیح قیمت‌گذاری قادر خواهید بود تا اهداف خود را از ذهنیت به واقعیت تبدیل کنید. در صورتی که استراتژی قیمت‌گذاری را اشتباه انتخاب کنید در معرض خطر شکست فوری قرار خواهید گرفت. ایجاد استراتژی مناسب قیمت‌گذاری ممکن است فریبنده باشد. بازاریاب‌ها نقص‌های احتمالی در رابطه با مبحث قیمت‌گذاری را کاهش داده‌اند و روش ساده پنج مرحله‌ای را برای نحوه صحیح قیمت‌گذاری عنوان کرده‌اند:

مرحله اول تعیین اهداف تجاری

در مرحله اول نحوه صحیح قیمت‌گذاری باید اهداف تجاری خود را مشخص کنید. نحوه کسب درآمد تعیین‌کننده همه چیز در رابطه با استراتژی در بازاریابی و فروش شما خواهد بود. اهداف زیر به عنوان تعیین‌کننده مبنای قیمت‌گذاری معرفی شده‌اند:

  • افزایش سودآوری
  • بهبود بخشیدن جریان نقدی
  • نفوذ کردن در بازار
  • بزرگ‌تر کردن سهم خود در بازار
  • افزایش درآمد برای هر مشتری
  • رقابت شدید با رقبا
  • پر کردن ظرفیت و استفاده از منابع
  • معرفی کردن محصول جدید
  • وارد شدن به بخش جدید
  • افزایش چشم‌انداز
  • گسترش آینده محصول

مرحله دوم تجزیه‌وتحلیل دقیق قیمت‌گذاری

قیمت‌گذاری در بازار را باید به صورت دقیق مورد تجزیه‌وتحلیل قرار دهید. نخستین گام باید در اهداف تجاری شما پایه‌گذاری شده باشد. سپس این مرحله تضمین خواهد کرد که استراتژی قیمت‌گذاری مورد نظر شما زمینه بازار را که محصول یا خدمات شما در آن قادر به رقابت خواهند بود را در نظر می‌گیرد. در شرایطی که بازار و محصول شما به دلیل وجود بازیکنان زیاد که محصولات و خدمات مشابه شما را ارائه می‌دهند گسترده شده احتمال رقابت شما روی قیمت وجود خواهد داشت.

برای کسب اطمینان از به دست آمدن حداکثر سود باید برای کاهش هزینه عملیاتی تمامی کارهای ممکن را انجام دهید. در صورت برخورداری از محصول و یا خدمات با ارزش بالا و متفاوت پیشنهاد قیمت‌گذاری برتر به شما باعث خواهد شد تا خود را به شکل متفاوت از بازاریابی هدفمند ارائه دهید. در صورت برخورداری از محصول برتر توانایی شما در تأکید روی بازاریابی با کیفیت بالا و ارائه خدمات به مشتری از اهمیت قابل توجهی برخوردار می‌باشد.

مرحله سوم قیمت‌گذاری تجزیه‌وتحلیل مخاطب مورد نظر

در مرحله سوم باید مخاطب مورد نظر خود را تجزیه‌وتحلیل کنید. این مراحل به شما این امکان را می‌دهند تا پاسخ مناسبی برای سؤال‌های چرا، چه چیزی و چگونه مشتریان بر اساس نیازهای فوری و خاص خود از محصولات و یا خدمات شما استفاده می‌کنند بیابید. همچنین شما باید به دنبال پاسخ منطقی و مناسب برای این سؤال باشید: از محصول شما چه چیزی درک شده است و ارزش واقعی محصولات یا خدمات مورد نظر مشتری چیست؟ با چه وظایفی روبرو هستید؟ چگونه محصول و یا خدمات من درد ناشی از این کار را کاهش می‌دهد؟ مشتری من چه کاری انجام می‌دهد؟ آیا باید با استفاده از محصول یا خدمات من سود کسب شود؟ دقت کنید که نوع قیمت‌گذاری و کمپین‌های تبلیغاتی شما باید با یکدیگر مطابقت داشته باشند زیرا مشتری شما محصول را می‌خرد. در صورتی که شما بهترین محصول را دارید که به صورت منحصربه‌فرد قادر به برآورده ساختن نیاز فوری مشتریان شما می‌باشد بهترین استراتژی قیمت‌گذاری حق بیمه مبتنی بر ارزش خواهد بود. تبلیغات زیاد و هزینه‌های ارزان ممکن است مشتری را گیج کند و در نهایت باعث خواهد شد تا ارزش محصول و خدمات شما کاهش یابد و حاشیه سود شما را کوچک خواهد کرد.

مرحله چهارم نمایه کردن منظره رقابتی

شما باید منظره رقابتی خود را نمایه سازید. این مبحث که آیا ارائه‌دهنده کم‌هزینه و یا فروشنده متمایز هستید نوع قیمت‌گذاری شما را مشخص خواهد ساخت و این استراتژی قیمت‌گذاری قیمت رقبای شما را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. برای رقبای مستقیم و غیرمستقیم رویکرد زیر پیشنهاد می‌شود.

ابتدا سه رقیب مستقیم را شناسایی کنید. ساختار قیمت‌گذاری آن‌ها را مورد مطالعه قرار دهید. آیا استراتژی قیمت‌گذاری آن‌ها دارای قیمت اجزا می‌باشد و آیا آن‌ها تخفیف‌های سنگین را مجاز می‌دانند؟ آیا محصولات دیگری را ارائه می‌دهند و آیا راه‌حل‌های دیگر را پیشنهاد می‌دهند. آیا از قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش استفاده می‌کنند که در این قیمت‌گذاری مشتری درصدی از کل ROI درک شده را پرداخت می‌کند.

جایگزین‌های احتمالی یک مشتری برای حل مشکل محصول یا خدمات شما را شناسایی کنید. محاسبه کنید که رقبای غیرمستقیم برای مشتریان چقدر هزینه دارد و این نکته را همواره به خاطر داشته باشید که برخی اوقات رقیب غیرمستقیم شما دارای کلمه "نه" می‌باشد. راه‌حل‌های خود، عدم وضوح و دیگر گزینه‌های فروشنده غیرمستقیم را در این شرایط باید در نظر گرفت.

مرحله پنجم ایجاد استراتژی قیمت‌گذاری و برنامه اجرایی

در این مرحله برای تدوین برنامه عملی اطلاعات کافی را جمع‌آوری کرده‌اید. 10 استراتژی که بر اساس بازار، مشتری، تجزیه‌وتحلیل رقابتی باید در نظر گرفته شوند شامل موارد زیر هستند:

  • قیمت‌گذاری نفوذی
  • قیمت‌گذاری اقتصادی
  • قیمت حق بیمه
  • قیمت skimming
  • قیمت‌گذاری تبلیغاتی
  • قیمت‌گذاری روان‌شناختی
  • قیمت‌گذاری ساندویچ
  • قیمت‌گذاری رقابتی
  • قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش
  • نسخه سازی

https://irannegocenter.ir/

اصول فروش مشاوره‌ای

۹ بازديد

یکی از روش‌های جالب برای فروش محصولات و خدمات فروش مشاوره‌ای می‌باشد. در فروش مشاوره‌ای فروش محصول محور قرار خواهد داشت. در فروش محصول محور انرژی و زمان فروش برای توضیح دادن در رابطه با محصول و ویژگی‌های آن برای مشتری صرف خواهد شد. در صورتی که در فروش مشاوره‌ای دریافت اطلاعات از مشتری و قرار گرفتن در موضع مشاور مشتری برای رفع هر چه بهتر نیازهای او قرار خواهید گرفت. در ادامه قصد داریم تا اصول فروش مشاوره‌ای را به صورت کامل و جامع مورد بررسی قرار دهیم.

فروش مشاوره‌ای چیست؟

در روش فروش مشاوره‌ای فروشنده به عنوان مشاور متخصص برای مشتری عمل خواهد کرد و برای شناسایی نیازهای آن‌ها سؤالاتی را خواهد پرسید و بهترین راه‌حل که بیشترین منافع را برای مشتری دارد انتخاب خواهد کرد.

مجموعه‌ای از مهارت‌های شخصی وجود دارد که یک فروشنده مشاور باید این مهارت‌ها را داشته باشد. زمانی که قصد انجام فروش مشاوره‌ای را داشته باشید بهتر است این 5 نکته را برای کسب بهترین فروش و بهترین مشاوره به مشتریان خود دنبال نمایید.

5 اصل فروش مشاوره‌ای

در صورتی که بخواهید فروش محصول محور را با فروش مشاوره‌ای مقایسه نمایید به نظر خواهد رسید که دومی گزینه بهتری خواهد بود. اما اکثر فروشندگان روش فروش محصول محور را انتخاب خواهند کرد زیرا روش ساده‌تری برای فروش محصولات می‌باشد. تعداد زیادی از فروشندگان در رابطه با محصول اطلاعات زیادی در اختیار دارند که این امر باعث خواهد شد بدون فکر اضافه به صحبت در رابطه با محصول خود با مشتری بالقوه بپردازند.

اگرچه فروش محصول محور ساده‌تر به نظر می‌رسد اما تأثیر کمتری خواهد داشت. یک دیدگاه فشاری در فروش اغلب باعث دفع مشتری خواهد شد، به رابطه‌ها آسیب خواهد زد و باعث خواهد شد تا مشتری وقت خود را روی مشتری کم‌اهمیت تلف نکند.

در سوی دیگر یک دیدگاه مشاوره‌ای به کارشناسان فروش کمک خواهد کرد تا گفتگویی دو نفره ایجاد نمایند، احساس خوب ایجاد کرده و برای فروش سرنخ‌های بیشتری تولید نمایند. همچنین میزان معاملات خود را افزایش خواهند داد. اصول فروش مشاوره‌ای شامل موارد زیر خواهد بود.

مشتریان خود را شناسایی کنید

در مشاوره برای فروش این نکته که شما باید به طور دقیق بدانید که مشتری شما کیست و این که بتوانید نیازها و خواسته‌های او را رفع نمایید از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می‌باشد. این مسئله بسیار مهم است که بتوانید به طور متفاوت تفکر کنید و این که شما این قابلیت را خواهید داشت تا بتوانید خود را به جای مشتری در موقعیت‌های مختلف تصور کنید.

تمرکز فروشنده باید به طور کامل روی سودمندی مشتری از خرید محصول شما باشد. این تفاوت دارد بین این که شما در نقش مشاور فروش حضور داشته باشید و یا این که تنها یک فروشنده باشید و بخواهید محصول خود را به فروش برسانید.

انجام دادن تکالیف خود

از دیگر متغیرهای کلیدی در مشاوره فروش میزان دانش فروشنده از پروسه کسب و کار خود می‌باشد. قبل از این که قصد ارائه پیشنهاد و یا راه‌حل برای خرید را به مشتری ارائه دهید باید از تمامی چیزهایی که به مشتری و کسب‌وکار او مربوط می‌شود اطلاع داشته باشید. در پروسه فروش باید یاد بگیرید که چگونه فروش انجام خواهد گرفت. چه محصولات و خدماتی باید به مشتری به فروش برسد. رنج قیمت محصولات شما چقدر خواهد بود. حجم کل فروش چه میزان می‌باشد. چگونه سود به دست خواهد آمد. چه مقدار از محصول به فروش خواهد رسید و در حقیقت شما باید نیازهای مشتریان خود را برآورده سازید.

تمرکز کردن روی بهبود مالی

مشتری شما قصد دارد تا پول و زمان خود را ذخیره کند و به اهداف خود دست یابد. مشاوران فروش در زمان فروش یک محصول باید این 3 فاکتور را در نظر بگیرد. این افراد قصد دارند تا در حداقل زمان ممکن و از طریق روشی مقرون به صرفه به اهداف خود دست یابند. پس باید به این نکته توجه داشت که هزینه آن و وصول کمتر از هزینه‌ای باشد که به مشتری متصل شود تا مشتری اگر بخواهد بتواند خود به دنبال راه‌حل مناسب برای رفع مشکل خود باشد.

بازده مورد نظر سرمایه‌گذاری

در پروسه فروش باید فروشنده نهایت تلاش خود را به کار گیرد و به مشتری نشان دهد که محصول او هزینه خود را خیلی سریع‌تر باز خواهد گرداند و پس از آن برای شرکت شما در یک زمان قابل‌توجه سود زیادی به همراه خواهد داشت. در نتیجه پروسه فروش از خود مراقبت خواهد کرد و هزینه تحمیل شده به شرکت را در مدت زمان اندک جبران خواهد نمود.

پذیرش مسئولیت نتایج به دست آمده

یکی از کلیدی‌ترین موضوعات در فروش مشاوره‌ای این می‌باشد که شما مسئولیت راه‌حل‌هایی که به مشتری ارائه می‌دهید و نتایجی که حاصل می‌شود را باید بپذیرید. نتایجی که شما قول آن را پس از خرید محصول به مشتری خواهید داد. این مسئله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می‌باشد که شما به عنوان یک همکار در ذهن مشتری به نظر برسید و مشتری شما را در منافع خود شریک بداند.

مقایسه رویکرد فروش محصول محور و فروش مشاوره‌ای

  • در رویکرد فروش محصول محور تمرکز اولیه روی محصول می‌باشد در صورتی که در فروش مشاوره‌ای تمرکز روی مشتری قرار خواهد گرفت.
  • در رویکرد فروش محصول محور تصور بر این است که تمامی مشتریان به محصول شما نیاز دارند در صورتی که در فروش مشاوره‌ای باید از مشتری سؤال شود که آیا در حقیقت به محصول نیاز دارد.
  • در رویکرد فروش محصول محور فروشنده نهایت تلاش خود را به کار می‌گیرد تا محصول خود را به تمامی مشتریان بفروشد در صورتی که در رویکرد فروش مشاوره‌ای باید دقت نمایید تا مشتریان با آنچه که به آن‌ها می‌فروشید تناسب داشته باشند.
  • در رویکرد فروش محصول محور روی فروش محصول تمرکز می‌شود در صورتی که در فروش مشاوره‌ای روی ایجاد راه‌حل‌ها تمرکز می‌شود.
  • در رویکرد فروش محصول محور بیشتر تلاش می‌شود تا با مشتری صحبت شود اما در فروش مشاوره‌ای بیشتر تلاش خواهد شد تا مشتری صحبت کند.
  • در فروش محصول محور بیشتر روی توضیح محصول تمرکز می‌شود در صورتی که در فروش مشاوره‌ای بیشتر روی پرسیدن سؤالات تمرکز می‌شود.
  • در رویکرد فروش محصول محور در رابطه با مشخصات و عملکرد محصول بیشتر صحبت می‌شود در صورتی که در فروش مشاوره‌ای بیشتر در رابطه با منافع، مشکلات، نرخ بازگشت سرمایه و دیگر موارد صحبت می‌شود.

نحوه ایجاد متن مکالمه مشاوره‌ای

در فروش مشاوره‌ای روی مشتری و کشف نیازهای او تمرکز می‌شود. در این روش باید از مشتری سؤال‌هایی پرسیده شود تا نیازها و خواسته‌های او کشف شوند و بتوان بررسی کرد که آیا کالا و خدمات ما با مشتری مورد نظر تناسب دارد. برای ایجاد یک متن مکالمه مشاوره‌ای باید مراحل زیر را با دقت زیاد انجام داد:

  • در گام نخست باید در رابطه با 2 تا 4 مزیت محصول از جمله کاهش زمان، کاهش هزینه و افزایش درآمد تفکر شود.
  • در مرحله بعد باید برای هر یک از مزایا به مشکلات و چالش‌هایی که می‌توان با استفاده از محصول شما آن را رفع کرد فکر کرد.
  • در مرحله نهایی برای هر مشکلی که محصول شما قادر به رفع آن می‌باشد باید یک سؤال ایجاد کرد تا از طریق آن متوجه شوید که آیا مخاطب شما با مشکل مورد نظر مواجه شده است.

آشنایی با مراحل فروش مشاوره‌ای

  • برای ایجاد ارتباط با مشتری بهتر است از یک متن فروش آسانسوری استفاده شود.

آیا می‌دانید فروش آسانسوری چیست؟

یکی از ابزارهای در اختیار فروشندگان فروش آسانسوری می‌باشد که فروشنده با استفاده از آن می‌تواند در ابتدای جلسه نخست با مشتری خود به راحتی توجه او را جلب نماید و تأثیر اولیه مورد نظر خود را روی مشتری بگذارد. این روش فروش به این دلیل فروش آسانسوری نامیده می‌شود که فروشنده باید قادر باشد در مدت زمانی که مشتری وارد آسانسور می‌شود تا وقتی که آسانسور را ترک می‌کند با عکس‌العمل خود محصول خود را به مشتری معرفی نماید. برای داشتن معرفی آسانسوری خوب و برای این که بتوان مشتری را برای مراحل بعد با خود همراه سازید بهتر است نکات زیر را مد نظر قرار دهید:

  • کم گویی و گزیده گویی

همانطور که بیان شد عبارت آسانسور به این دلیل برای این معرفی مورد استفاده قرار می‌گیرد که فروشنده باید قادر باشد در مدت زمان کوتاه کار معرفی خود را به پایان برساند. به طور معمول این معرفی باید در مدت زمان کوتاه‌تر از یک دقیقه به اتمام برسد و در این مدت زمان کوتاه با مشتری ارتباط قوی ایجاد شود.

  • شفافیت و انسجام
  • شخصی‌سازی پیام
  • برجسته‌سازی منافع
  • شناسایی مسئله و ارائه راه‌حل
  • پیوند دادن با مراحل بعدی
  • در مرحله دوم باید نیازها و نقاط درد مشتری به خوبی شناسایی شود و برای این کار توصیه می‌شود از سؤال و جواب استفاده نمایید.
  • در مرحله سوم باید به منافع محصولات و مشکلاتی که برای او حل می‌کند اشاره کرد.
  • در مرحله سوم باید نسبت به بستن فروش اقدامات لازم را انجام داد.
  • در نهایت برای ایجاد رابطه با ثبات با مشتری باید اقدامات لازم انجام گیرد.

نتیجه‌گیری

در فروش مشاوره‌ای علاوه بر توجه به چشم‌اندازها و اهداف شرکت باید مشتریان خود را به خوبی شناسایی کنید. در جلسه نخست زمان و فرصت مناسب خواهد بود تا شما خود را به گونه نمایش دهید که مشتری بتواند احساس کند می‌توان با شما رابطه‌ای بلند مدت و مطمئن برقرار کند.

https://irannegocenter.ir/